،، یاد/دآشتــ هـآے گـُم شـלه/

_بسم رب مهربانی ها_

تخیل بال پرواز است؛ وحی و الهام هم مےتوانند رحمانے باشد و هم شیطانے؛ خیال هم مےتواند مثل کبوترهاے سفید در آسمان آبے حریت پرواز کند، و هم مےتواند مثل خفاشے سیاه از سقف مغازه تاریک نفس اماره وارونه آویزان شود.

» سید اهل قلم، شهید آوینی

درست همان جایی که تنها میمانم باتو، باران میشوم!

پنجشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۴:۳۰ ب.ظ


+ ببین! همینه کِ هست، همه میگن خوب نمیشه، میگن زمان میخواد،،، چیه؟ چرا گریه میکنی؟ خجالت میکشی؟ از چی؟ واسه چی؟ فک کردی زندگی ه بقیه تو آسموناست؟،،،پس واسه چی بِ دختر همسایه میگفتی کِ خوشبختی؟ اصن خوشبختی رو تو چی میبینی؟،،، با توأم دختر ! مگه خوشبختی بِ این نیست کِ خدا هرچند وقت درمیون یه نیشگونت بگیره، بعد تو از درد بگی اوخ ؟!! چرا اینجوری نگام میکنی؟ مگه خودت نگفتی آدم تا یه نی نی ه خشگل میبینه، باید لپای نی نی رو از جاش بکنه بعد گاز بگیره و بگه: هوممممم، چِ خوش مزه ست،، بعدِشم میخندیدی!!خودت گفتی دیگه! میگفتی مامان خوشحالم کِ خدا رهام نکرده،،،

خدا خواسته نیشگونت بگیره دیگه! بالاتر از خواستِ خدا هم هست؟ یادت نیس برا همکلاسیت از صبرِ خدا میگفتی؟ یادت نیس؟،، میگفتی دلـت میخواد صبور باشی! میگفتی میخوای دلـتو جوری تربیت کنی کِ بهش بگن: ماشاالله ماشالله چِ دلِ بزرگی !! حالا اومدی اینجا، این وقتِ شب، رو پله، زیر آسمون، گریه میکنی کِ چی بشه؟،، خودت گفتی آدمای بزرگ دردهاشونو پشتِ لبخندهاشون قایم میکنن،، بخند دیگه !! پاشو دِتـِرَم.. پاشو :)


++ من، هی گریه میکنم و حرف نمیزنم .. تو، هی نگاهم میکنی و لبخند میزنی ..



اضافاتِ دلی :

1: مامانم میگن: یادبگیر بین چیزیایی کِ میخوای و چیزایی کِ نیاز داری

تفاوت قائل بشی!

درست نیس هرچیزی کِ دلت بخوادُ بگی میخوام :|

2: بچه تر کِ بودم، بهت میگفتم:

دوس دارم هرچیزی کِ تو دوس داشته باشی رو

دوس داشته باشم!

یادته خدا؟

حالا کِ بزرگ تر شدم، انگار خیلی چیزا یادم رفته..

3: بعد از هربار اشک ریختنَم

انگار کِ دستی کشیده باشی بِ قلبم!

انگار کِ نگاهَم کرده باشی و لبخند زده باشی!

درست همون جایی کِ بارون میشدم!!

اونوقت خیلی آروم ترم ..


بی ربط : اینجا قشنگه ..




  • ۹۲/۰۵/۲۴
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ

نظرات (۱)

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • جایی خوانده بودم :


    اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ ..

    » یادم دادی بر غم هایَم شاکر باشم تا صابر !