خیلی از آسون ها، اتفاقَن سخت ترن !
تا چند روز پیشا، میگفتم درس خوندن سخت ترین کار ِ دنیاست،،، اینکه مثلن حجمِ یه سری اطلاعات رو تا نخورده، صاف و مرتب، بچینی وسطِ قفسه ذهنت، یا بخوای خیلی هدف دار بهش اوج بدی، و درست سر ِ جای خودش، میونِ ترافیکِ میدونِ اطلاعاتِ مغزت، با ناز فرود بیاد !!
اما
از همین چند شب پیش های شیرین ِ خودم، خوب تر فهمیدم، فراموشی اصلن عین ه آب ِ خوردن نیست، اتفاقن درست شبیه نوشابه گاز داره، و باید بگم باعثِ وَرَم ه مخت میشه،، اونجا بود کِ یادم افتاد درس خوندن آسون تره !
آخه چطور میشه خاطراتِ تلخ و شیرینی کِ یه گوشه ی دنج ه ذهنت، خیلی مظلومانه نشسته، از دریچه فوقانی مغزت بیرونش کنی و باخیال ه آسوده از راحتی ه وزنِ سنگینِ ش، بعد از سپردن بِ فراموشی، بگیری راحت بخوابی ؟ حتی با ناز و ادا، وَ خیلی دلسوزانه هم نمیشه بیرونِش کرد، چه برسه بِ لگدمال کردنش !
بیخیال شدن از یه روزایی کِ شاید هیچ وقت ه دیگه تکرار نشه، حتی دردمند و درد پهلو و دردسر دار تَراش! حتی بیخود و رنجور و غمگین تَراش هم ! آسون نیست، حلقوی یه دور میزنه و میاد راست ه گلو، همون جا هم زمین گیر میشه.. عین ه آب ِ خوردن نیست، اما عین ِ شیر فلکه باز خیلی راحت از چشات میچکه،،
فراموش نشدن ِ بعضی از مثلن خاطرات، ایرادِش از خودِ وجودیش نیس،،، ایراد از نیمچه مغز ِ تَن ه پنجاه کیلویی نیس،،، ایراد از دریچه فوقانی تحت الشعاع حافظه ی فرسوده نیس،،، ایراد از دخترونه بودنِ ذهنِ آشفته نیس،،، ایراد از دل ه ترک خورده ای ه، کِ عادت کرده دست بندازه رو چیزی کِ آدم و عالم میگن نه !
1: دلمون با مشت و مال های زندگی وَر اومده شده این،
خدایی کِ شما باشی! بیشتر تر صبوری کن با ما،،
2: من فکر میکنم روزهای زجری تر، تب دار و مرض دار تر،
روزهای پر از دست انداز و چاله چوله دار تر،
با اینکه حوصله بَره، اما ارزشمند تره ..
آخه تنها روزایی ه که خدا رو رساتر و جون دار تر صدا میکنی
نظرت؟
- ۹۲/۰۵/۲۷
حتی اگر بزرگ نباشند،، آنقدر دست نیافتنی نیستند کِ تو عمریست
کز کرده ای گوشه جهان،
و بر آسمان چوب خط میکشی بِ انتظار،،
حبس ابد هم حتی، پایان دارد /!/
پایانی بزرگ و طولانی،،
» سید علی صالحی
.