ضیافت کریم ها که بی گدا نمی شود ..
این روزها، بیشتر به شب هایی فکر میکنم که قرار است، قرار های یک سالِ بعدِ مان ثبت شود ..
این روزها، بیشتر میفهمم! آدمی که
پردغدغه می شود، دست به دامن ِ یکی یکی اولیای خدا می شود
..
این شب ها، پای روضه های حضرت ِ
زهرا/س/ی مسجد ِ محله مان، بیشتر جان میدهم
..
این شب ها، که دیگر دست خودم نیست، که
پردغدغه ام، که بیشتر میفهمم ..
* ماهی دلم، یک جا بند نیست/!/ دل آشوبم ..
میدانی رفیق /!/
دلم التماس دعا میخواهد، از همان التماس دعاهایی که آدمی زاد یک وقت هایی دلش را به دریا میزند و به خلق الله رو می اندازد که برایش دعا کنند.. از آنهایی که از تهه جانَ ت، لا ب لای بغض ها، با چه زوری بالا می آید..
آنوقت با همه ی وجود، دلت را به زمزمه ی خدایا گفتن ِ خلق الله خوش میکنی.. که اگر صدای تو به عرش نرسید! لااقل یکی از همین خلق الله صدایش آنقدر رسا است که عرشیان و فرشیان از خدایا گفتنَ ش خدایا بگویند..
+ برایم « خدایا » بگوئید ..
من هم همین گوشه های مجلس ِ روضه، کز کرده أم،، میگویم خدایی که خودش در روح من دمیده ! یحتمل من را آدم فرض کرده است دیگر !! این میشود که برای دوستانم خدایا بگویم..
درست همان جایی که کز کرده أم، همین گوشه، پای روضه های حضرت ِ مادر ..
* دَرِ گوشی : {+}
* به حالِ دلم میخورد، شاید به حالِ دلتان بخورد/!/ {+}
- ۹۲/۰۴/۲۴