اللَّهُمَّ لا تَجعَلهُ آخرَ العَهد ..
چقدر خوب بود این شب ها، کِ زیر سایه کلمات بلندمرتبه تو، خودمان را تکاندیم! دوباره متولد شدیم..
چقدر این شب ها راحت تر با تو دل دله کردیم، بغض شکستیم، گونه هایمان سیراب از اشکی شده بود کِ بهانه ی تو را داشت..
چه لحظه های آرامی بود شب های رمضان/!/ وقتی فارغ از غم های سنگین دنیا، تو را زمزمه میکردیم، جوشن ِ کبیر میخواندیم..
با
امید صدایت میزدیم یا ستارالعیوب، یا غفارالذنوب.. و تو بِ ما لبخند
میزدی، اشتباهتمان را یکی یکی کِ نه! یکجا جدا کردی تا خالص شویم، تا
امیدوار بِ خودمان شویم ..
چقدر خوب بود این شب ها، کِ زیر سایه کلمات بلندمرتبه تو، خودمان را تکاندیم! دوباره متولد شدیم..
حالا با این دلهای کودکانه کِ با هر تلنگری میشکند، پشتِ دیوارِ بلندِ انتظار، هِی سَرَک میکشیم تا صاحب ِ صبر ببینَدِمان ..
کِ بگوییم: دوستش داریم ..
کِ بگوییم: با تو دوست شدیم ..
دو نقطه :
1: جشن ِ /دوستی با خدا/ مبارک..
دلتان عیدآنه، عیدتان دلآنه :)
2: عید فطر آمد، /اما/ او کِ باید می آمد! نیامد،
گمان کردیم مشکل از ما باشد،
خواستیم این بار ما بیاییم، بیشتر بِ خودمان بیاییم ..
دعا کنید.
3: چند وقتی می شود کِ در این فضای مجازی کمتر بودم،
/خیلی کمتر/
این را صرفا" بِ این خاطر میگویم
کِ بتوانم علت سَر نزدن بِ دوستانم را توجیه کنم!
در برابر لطف ِ بعضی از دوستان خجالت زده ام،
اما سَرِ فرصت جبران محبت میکنم /ان شاء الله/
بی ربط : بخونید +
+ بعد نوشت:
متأسفانه بِ طور خیلی اتفاقی و بِ علتِ اشتباهِ خودم، این مطلب حذف شد و مجبور بِ بازنویسی شدم.. بدترش اینجاست کِ حتی نظرات رو هم نتونستم بخونم :(
از دوستانی کِ نظر فرستادن معذرت میخوام ..
- ۹۲/۰۵/۱۹