،، یاد/دآشتــ هـآے گـُم شـלه/

_بسم رب مهربانی ها_

تخیل بال پرواز است؛ وحی و الهام هم مےتوانند رحمانے باشد و هم شیطانے؛ خیال هم مےتواند مثل کبوترهاے سفید در آسمان آبے حریت پرواز کند، و هم مےتواند مثل خفاشے سیاه از سقف مغازه تاریک نفس اماره وارونه آویزان شود.

» سید اهل قلم، شهید آوینی

کودکی هایَم اتاقی ساده بود*

شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۰ ب.ظ

برایم مسئله ست، کِ یک کودک چه انگیزه ای برای بزرگ شدنَش میتواند داشته باشد/؟/

اینکه آدمی زادی بِ سنِ من، هربار کِ دوچرخه ای میبیند با تمامِ ذوق و از جان آرزو کند کِ ای کاش کودک می بود! بسی برایم جذاب است؛ اصلن این خودِ من هستم،،

اما، اینکه یک کودک آرزوی بزرگ سالی کند برایم ناراحت کننده است، حتمن از او میپرسم کِ چرا و طی چه مراحلی بِ این نتیجه رسیده است؟!!


بچگی


* خدایاااا، این ها را ببینید {+}

» عنوان: کودکی هایَم اتاقی ساده بود،، قصه ای، دورِ اجاقی ساده بود،، /قیصر امین پور/


  • ۹۲/۰۷/۱۳
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ

نظرات (۳۴)

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • کودکی هایم اتاقی ساده بود/ قصه ای دور اجاقی ساده بود،،

    شب که میشد نقشها جان میگرفت/ روی سقف ما که طاقی ساده بود،،

    میشدم پروانه خوابم می پرید/ خوابهایم اتفاقی ساده بود،،

    زندگی دستی پر از پوجی نبود/ باری ما جفت و طاقی ساده بود،،

    قهر میکردم به شوق آشتی/ عشقهایم اشتیاقی ساده بود،،

    ساده بودن عادتی مشکل نبود/ سختی نان بود و باقی ساده بود،،

    علیک سلام بانو
    به نظر من به خاطر حس غریزی و فطری که برای کنجکاوی و جستجو کردن و به دنیاهای جدید پا گذاشتن داره
    پاسخ:
    :)

    وخیلی دیر میفهمه کِ هیچی نبود جز خیال ..
  • امید زکی زاده
  • سلام
    سعی می کنم علاوه بر نوشته های خودم، در مورد آنچه می بینم و می خوانم و می شنوم هم بنویسم....
    خوشحال می شوم در ته کاسه غبار گرفته ام نظری بیندازید...
    پاسخ:
    سلآم ..
    ان شاء الله خدمت میرسیم ..
    این عکس شمایید آیا؟

    الهی...
    چه اون عکسایی که گذاشتی ناز بودن ...
    :)


    پاسخ:
    من، تو هیچ کدوم از اینا نیستم ..
    واقعن الان کدومشون شبیهِ من بود ؟!
    اون کِ آویزونه ؟ :دی

    :)
    اینکه بچه ها دوست دارند بزرگ بشن
    این تکامل طلبی انسان رو میرسونه
    قدرت طلبی انسان رو...
    این که دوست دارن بزرگ بشن نشون دهنده ی اینه که "قلب کودک بزرگ است"...

    اما همین بچه وقتی که بزرگ میشه انقدر از پاکی و صمیمیت خودش دور میشه

    انقدر فکر و دغدغه سراغش میاد که وقتی دوچرخه سواری یک کودک بیخیال رو میبینه هزاران بار آرزو میکنه که ای کاش کودک بود....
    حتی تر حاضره تمام موفقیت هاش رو بده که برگرده به کودکی...
    فکر می کنم بعضی از ما آدم ها هرچقدر که بزرگتر میشیم قلبمون کوچکتر میشه یا لااقل رشدی نمیکنه...
    و این همون دلیل آرزوی برگشت به کودکیه
    آرزوی بزرگ شدن نه تنها بد نیست بلکه خوب هم هست ولی آرزوی برگشتن به کودکی برای چیزهایی هست که گمشون کردیم...

    چقدر نوشتم
    پاسخ:
    » آرزوی برگشتن به کودکی برای چیزهایی هست که گمشون کردیم...

    اینجاش قشنگ بود ..
    کلنا عباسک یا زینب(س)
    سایت رسمی- تخصصی مدافعان حرم
    عکس|پوستر|فیلم|گزارش|ثبت نام
    http://www.modafeoon.com
  • غریبه (نــ)یستم
  • کاش می شد بچگی را زنده کرد
    کودکی شد ،
    کودکانه گریه کرد
    شعر " قهر قهر تا قیامت " را سرود ...( آن قیامت که دمی بیش نبود )
    فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟!
    کاش می شد بچگانه خنده کرد ...


    گاهی اما فکر می کنم این حس سرشار ( مشترکمون ) چقدر میتونه وحشت  انگیز ناک باشه ...
    و سوال اینه : که با " بزرگی" مون چه کردیم که آرزوی " بچگی " ...
    البته گاهی و فقط گاهی این فکرو میکنم
    بعدم زودی سرمو میکنم اونور که چشمم به ریختش نیوفته :|
    و هنوز  " کودکی " آرزوست ...
    پاسخ:
    » کودکی شد ، 
    کودکانه گریه کرد،،

    » بهترِ بگیم، بزرگی با ما چه کرده کِ هوای بچگی زده بِ سرمون !

    هنــــــــوزَمــ ،،،،،،
  • واقعیت سوسک زده
  • من شحصا فکر میکردم ادما تو بزرگی زندگی هیجان انگیزتری خواهند داشت ...
    اشتباه می کردم...
    پاسخ:
    اما
    من همیشه دوس داشتم مستقل باشم ..
    برا همین میخواستم بزرگ شم ..

    خیلی وقت ها هم دوس داشتم معلم باشم ..  :)
  • باب الحسین
  • آخ که چقدر دلم تنگه برای کودکی ام ...

    ممممم ... شاید هم نه ...

    نه اصلا نمیخوام برگردم به کودکی ...

    نمیدونم ...


    +سلام
    زیباست و خیلی قابل تامل ...
    پاسخ:
    إإ
    بچگی ها کِ خیلی قشنگ ه .. :)

    » سلآم و رحمت خدا بر شما .. 
    لطف دارید
    .
  • خانم چادری
  • من دوباره یاد رامونا افتادم...

    البته بچگی های خودمو بیشتر از رامونا دوس دارم
    پاسخ:
    رامونا ؟

    :|
    میشود توضیحاتی برایِ مان بدهی آیا ؟
    سلام
    یادش بخیر این چکمه های رنگی
    شما میشه عکسی بذارید ما یاد گذشته خود نیفتیم؟
    پاسخ:
    سلآم ..

    خب خداروشکر ک خاطرات براتون زنده میشن .. :) 
  • منتظربهار
  • برعکس همیشه، این روزها بیشتر از قبل ب بزرگ شدنم فکر میکنم!
    ما هنوز بچه ایم، بچه های بزرگ نشده! بچه های قد کشیده!
    این روزها دلم بزرگ شدن می خواهد ...
    پاسخ:
    دل های بزرگ ... بیشتر تر باید صبور باشن ..
  • ڪربـلایے بے نشان
  • سلام

    وااااااااای چ عکسهای خوشگلی

    یاد بچگی هام افتادم

    دمت گرم آبجی:)

    پاسخ:
    سلام ..
    تو هم خوشت اومده :x

    میسی :)
    هر چند خاطرات خوبی بود ولی دوران سختی بود
    پاسخ:
    :)

    همه ی سختی ها میگذره ..
    حالا کِ بهشون فک میکنید، براتون شیرین نیس ؟
     هیع اون قلمبه هه رو نِگا ! چه جیگرن !

     
    پاسخ:
    :d


  • خانم چادری
  • کتاب داستانِ رامونا در 14 جلد فکر میکنم
    اثر خانم بورلی کلی یری
    داستانِ زندگی یه دختر بچه شیطون و ناز
    روش نوشته رمان کودک اما من میگم اشتباه نوشته چون کاملا بزرگسالان هم حس های کودکیِ رامونا رو خوب میفهمن
    فیلم سینماییشم تلویزن چندبار نشون داد که خیلی مختصر بود : رامونا و بیزوس

    توضیحات کافی بود آیا؟ :)
    پاسخ:
    اوء اوء

    آره .. یادم اومد ..
    فک کنم شبکه 2 پخشش کرده ..
    اما
    ندیدم :|

    » بابتِ توضیحاتِ تان موتوشکرم ;)


    آخ کودکی کجایی...؟؟
    یاد روزهای بی هم و غم بخیر!
    اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم...
    پاسخ:
    و وحشه الصدر و وسوسه الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین ،،

    » از توصیه های امام زمان عج بِ آیت الله عظمی مرعشی ه نجفی ..
    خوب شد کِ یادآوری کردی خواهری :)                 
  • گلاد(عیار)
  • خوب بود،احسنت
    پاسخ:
    تشکر :)
    سلام 
    سلیقه ت در انتخاب عکس عالیه ... آفرین 

    حمل بر بی ادبی نباشه اگه من به شما دیر سر می زنم یا اینکه جواب کامنتاتونو نمی دم ... اولن که خیلی خوشحال می شم از حضورت در وبلاگم بعد اینکه سرم یکم شلوغه نمی تونم زیاد برای وبم وقت بذارم ... ببخش مارو

    وقت کنم وبلاگ شما از اون انتخابای خوبه که همیشه مایلم بخونمش...
    پاسخ:
    بح بح .. سلآم و ارادت عزیزم ..
    رسیدن بِ خیر ..
    زیارتِت قبول باشه ان شاء الله :)

    لطف داری خواهری ..
    خواهش میکنم .. این چ حرفیه .. 

    من بیشتر مشتاقَ م برا نشستن پای حرفات ;)
    سلام 
    سلیقه ت در انتخاب عکس عالیه ... آفرین 

    حمل بر بی ادبی نباشه اگه من به شما دیر سر می زنم یا اینکه جواب کامنتاتونو نمی دم ... اولن که خیلی خوشحال می شم از حضورت در وبلاگم بعد اینکه سرم یکم شلوغه نمی تونم زیاد برای وبم وقت بذارم ... ببخش مارو

    وقت کنم وبلاگ شما از اون انتخابای خوبه که همیشه مایلم بخونمش...
    پاسخ:
    قربانت ;)

    بچه ها واسه حسه کمال طلبی فطریشونه که دوس دارن بزرگ بشن و البته کنجکاویه آینده .

    اما بزرگترا .... نمیدونم ...

    منم خیلی دلم واسه بچگیام تنگ میشه ....
    پاسخ:
    من بیشتر :)

    سلام

    کودک بخواد نخواد باید بزرگ شه!

    این عکسه خیلی باحاله. اون عکسا هم صب دیدم. کلا از بچه های دهات خوشم میاد واقعن پاکی تو چهره هاشونه.


    خوبی؟

    پاسخ:
    سلآم بِ روی ماهت ..

    خوبم :)
  • امیرابوالفضل علوی
  • لباس یاس بر تن کرد زهرا / کنار دست او بنشست مولا
    محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت / غلط گفتم بلی نه یا علی گفت
    یا علی..
    پاسخ:
    کامتان بِ نام علی و همسرش، شیرین باد 
    .

    همینکه هی بهت بگن:
                   بزرگ بشی می فهمی!


    .
    .
    شاید فکر می کنه باید بزرگ باشه تا بفهمه!!
    پاسخ:
    آره ..
    شاید ..
    بِ این نکته ای کِ گفتی فک نکرده بودم ..
  • بے بازگشتــــ ...
  • چقـــد عکسا خوب بودند... :)
    از هیچ کاره کودکیم پشیمون نیستم مگر آنکه آرزو میکردم زود بزرگ بشم :|
    پاسخ:
    شما کارِت درسته ;)
    بسیار شیرین وقتی یاد اون روزها  می افتم اشک تو چشمانم جمع میشه روزهای خیلی سخت وشیرینی بود. باد بچه های اون موقع که سرشار از معرفت 
    و... بودند.الان هم همون سختی ها هست ولی بچه های با معرفت اون موقع دیگه نیستند که شیرین باشه.
    راضیم به رضای خدا
    پاسخ:
    چ خوب ..

    شکرا" لله ..

    امیدوارم خاطراتِ خوبِ زندگی تون همیشگی باشه ..
    چه عکسای جیگری :**
    پاسخ:
    :x
  • هانیه سادات
  • السلام !
    همفکرم باهات
    فقط میترسم پیر هم بشیم و بگیم کاش جوونی هامون برمیگشت !
    والا ..
    پاسخ:
    سلآم و رحمه الله .

    اینم هس :|
    بعله دقیقا همینطوره.منم دلم تنگه اون روزاست

    پاسخ:
    :)
    سلام
    عکس این پسره چقدر شبیه بازیگر خردسال فیلم دهلیزه!!!
    نکنه خودشه؟
    پاسخ:
    سلآم .
    نَ .. خودش نیس !
    با کوله بار خستگی هم که باشند دنیای انرژی و امید هستند، حیف که زمان همه چیز را خراب میکند.. روال طبیعی است دیگر...
    پاسخ:
    اوهوم .
  • مَسحِ یار
  • این را می دانم که بعضی ها دوست ندارند برگردند به دوران کودکی
    چون کودکی قشنگی نداشتند. حداقل کودکی شان را دوست نداشتند
    اتفاقا اینها  ذوق شماها را برای برگشتن به دورانِ خوبِ کودکی لمس نمی کنند
    اصلا تجسمی شخصی از عبارت " دورانِ خوبِ  کودکی " ندارند
    معادلات را که می چینند می فهمند، اما تجربه های شیرینِ شخصی شان خیلی کم است!

    هر دفعه ای که در فضای مجازی مطلبی در این باره دیده بودم سکوت کرده بودم
    دیگر اینجا کمی از آنها هم گفتیم



    قشنگ بود ولی غیر ملموس

    لینکِ باحالی بود
    پاسخ:
    کلن هر آدمی، از یه قسمتایی از گذشته ی خودش راضی نیست و نمیخواد برگرده،،
    حالا بِ هر دلیلی ..
    اون گذشته میتونه دورانِ بچگی باشه یا برای کسی دیگه میتونه دورانِ راهنمایی و دبیرستان و ...

    » ان شاء الله در حالِ حاضر کِ از نظر جسمی رشد کردیم، از نظر عقلی هم بِ کمال برسیم ..
    و البته علمِ لاینفع نباشه !


    ممنون، بزرگوارید،،
  • ღ فاطمه ღ
  • همه اینجورین
    منم بودم!!یادمه دلم میخواست وقتی رو شن راه میرم پام صدا بوخوره!!!!
    خب بزرگترا وزنشون سنگین تر بود سنگ کوشولوها زیر پاشون خش خش میکرد پای من صدا نمیخورد انقد زحمت میکشیدم واسه این فرایند دی:
    پاسخ:
    هدفِ بزرگی داشتی :دی
    سلام

    از بچگی هام فقط یه چیزش رو میخوام

    میخوام که دوباره بچه باشم و تو بغل مامانم برم روضه.

    وقت روضه قایم بشم زیر چادرش و هر چی دلم میخواد گریه کنم...

    دلم میخواد مثل بچه گیا بی دغدغه برات گریه کنم حسین جان...

    گریه واقعی.
    واقعیه واقی...
    پاسخ:
    سلآم ..

    چ بچگی ه قشنگی ...

    ان شاء الله یه روزی هم برا خودی خودش گریه میکنید .. 
    گریه وقعی ،، واقعی ه واقعی :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.