رو سیاهَم کـِ هنوز، از تو خیلی دورَم ..
بعد از هر سلام
باریدن ِ یک قطره اشک، برایم کافیست /!/
تا دل دل بزنم،
تا ذوق ِ بچگانه أم را به رخ ِ در و دیوار بکشم،
تا دلم را حواله ی صحن و سرایَت کنم،
تا داد بزنم همه بدانند !
که آقایم تویی ...
« یا علی بن موسی الرضا ع »
* این دل، هرجا کِ باشد، هر ساعتی کِ باشد، وقتی بِ سویَت پر بزند .. کز میکند یک گوشه و رو میکند سمتِ مشرق زمین/!/
بِ گمانش دنیا همه تو هستند و تو همة دنیایَ ش .. بِ گمانش یک طرف خودش است و طرف ِ دیگر گنبدِ طلائی أت! و این فقط کبوترانَ ت هستند کِ نظاره میکنند !
این دل برایَ ش همین یک لحظه از دنیا کافی ست وقتی فرصت پیدا میکند تا بگوید :
" اللَّـهُمـَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بنِ مُوسَی الرِّضَا المُرتَضَی .. "
* به علت عدم ِ انتقال آرشیو از بلاگفا ب بیان توسط نرم افزار مهاجرت، مجبور شدم این پست ( بدون نظراتش ) رو، از پنجره باز، اینجا کپی پیست کنم .
- ۹۲/۰۴/۲۷
گدایان از همــ ه غنی ترند ..