،، یاد/دآشتــ هـآے گـُم شـלه/

_بسم رب مهربانی ها_

تخیل بال پرواز است؛ وحی و الهام هم مےتوانند رحمانے باشد و هم شیطانے؛ خیال هم مےتواند مثل کبوترهاے سفید در آسمان آبے حریت پرواز کند، و هم مےتواند مثل خفاشے سیاه از سقف مغازه تاریک نفس اماره وارونه آویزان شود.

» سید اهل قلم، شهید آوینی

نفسم میگیرد، در هوایی که نفس های تو نیست ..

يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ق.ظ


تو نیستی      

و من ، چقد خالی از حوصله هستم .. 

 

شمعدانی


دست خودم نیست .. گل ه شمعدانی  که میبنم یاد ِ تو می افتم ..

انگار یک " تو   " در /همیشه/ گی های من کم است ..

خیلی وقت است

 که یک نفر در خیالاتم گم است

 

*دوستی برایم می خواند:

چه کسی می داند ؟

که چه دشوار شبی ست /!/

شب تنهایی من،

شب تنها ماندن،

شب تنها خواندن،

و چه دشوارشبی ست /!/

و چه دشوار شبی است /!/

شب تنها رفتن،

شب تنها رفتن..    

 



* به علت عدم ِ انتقال آرشیو از بلاگفا ب بیان توسط نرم افزار مهاجرت، مجبور شدم این پست ( بدون نظراتش ) رو، از پنجره باز، اینجا کپی پیست کنم .


  • ۹۲/۰۴/۳۰
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ

نظرات (۵)

  • باب الحسین
  • و من ، چقد خالی از حوصله هستم . . .

    چه کسی میداند؟!
    خدا!
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
  • زان سویِ بهار و زان سوی ِ باران
    زان سویِ درخت و
                      زان سویِ جویبار
    در دورترین فواصل ِ هستی
    نزدیک ترین مخاطب من باش !

    نه بانگِ خروس هست و
                              نه مهتاب
    نه دمدمه ی سپیده دم، اما،
    تو آینه دار ِ روشنای صبح
    در خلوتِ خالی ِ شبِ من باش !
  • واقعیت سوسک زده
  • و من چقدر خالی از حوصله ام ...
    سلام ... خواهش میکنم خواهر جان ..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی