نفسم میگیرد، در هوایی که نفس های تو نیست ..
يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۲ ق.ظ
تو نیستی
و من ، چقد خالی از حوصله هستم ..
دست خودم نیست .. گل ه شمعدانی که میبنم یاد ِ تو می افتم ..
انگار یک " تو " در /همیشه/ گی های من کم است ..
خیلی وقت است !
که یک نفر در خیالاتم گم است
*دوستی برایم می خواند:
چه کسی می داند ؟
که چه دشوار شبی ست /!/
شب تنهایی من،
شب تنها ماندن،
شب تنها خواندن،
و چه دشوارشبی ست /!/
و چه دشوار شبی است /!/
شب تنها رفتن،
شب تنها رفتن..
* به علت عدم ِ انتقال آرشیو از بلاگفا ب بیان توسط نرم افزار مهاجرت، مجبور شدم این پست ( بدون نظراتش ) رو، از پنجره باز، اینجا کپی پیست کنم .
- ۹۲/۰۴/۳۰
و من ، چقد خالی از حوصله هستم . . .