- ۱۵ نظر
- ۱۳ تیر ۹۳ ، ۱۲:۵۰
دقیقن دو روزی می شود میخواهم از تو بنویسم اما قلم یاریم نمی کند؛
دارم فکر می کنم نکند این ننوشتن ها نشانه دوری مـ.ن از تو باشد!..
برایم خدایی کن؛ من کسی را جز تو ندارم،
حالا ک نه اشک درمان است و نه واژه، محتاج نگاه همیشه مهربان توام..
امشب وسط حجم امتحان و ارائه های پی در پی، یکهو آمدم اینجا ک چ کنم؟! آلونک خاک گرفته را زیر و رو کنم ک چ شود؟! ک یادم بیفتد قبلن تر ها بیشتر تر با تو حرف میزدم؟! بیش تر تر برایت خط خطی میکردم؟! نمی دانم، شاید هم مثل خیلی وقت های دیگر خواستی خاطرم را از حضور همیشگی ات جمع کنی!! مثل همیشگی هایی ک تو پیش قدم تر بودی!! امروز وقتی میان کوچه عشاق معطر ب بهارنارنج قدم میزدم، یادم افتاد خیلی وقت است ک آرامم،، ک آرامشم را مدیون محبت های توأم،،
امشب خواستی بیایم اینجا ک چ شود؟ ک یادم بیفتد قبلن تر ها ک بغض دار تر بودم بیش تر صدایت میزدم؟ بیش تر با تو حرف میزدم؟ ک از حالای خودم خجالت بکشم؟ ک دوباره دلم برایت تنگ شود؟ ک باز هم پناه بیاورم ب ایوان خانه، زیر آسمان، و تو را صدا کنم؟ تو را گریه کنم؟ ...
.
.
من بی وفا نیستم خدا..
چرا انقدر خوبی خدا؟ ..
دونقطه:
یادگاری
ارائه استراتژیک
امتحان آزمایشگاه مدارمنطقی
امتحان آزمایشگاه پایگاه داده
سال آخر دانشگاه
ترم آخر
تنها، خسته، امیدوار
و بسیااااار دلتنگ...
در غم ما، روزها بیگاه شد
روزها با سوز ها همراه شد ..
روزها گر رفت، گو رو باک نیست؛
تو بمان! تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست ..