،، یاد/دآشتــ هـآے گـُم شـלه/

_بسم رب مهربانی ها_

تخیل بال پرواز است؛ وحی و الهام هم مےتوانند رحمانے باشد و هم شیطانے؛ خیال هم مےتواند مثل کبوترهاے سفید در آسمان آبے حریت پرواز کند، و هم مےتواند مثل خفاشے سیاه از سقف مغازه تاریک نفس اماره وارونه آویزان شود.

» سید اهل قلم، شهید آوینی

۲۷
فروردين
۹۳

با خودم میگفتم: اگر کسی بود بدون اینکه از او بخواهم، برایم عکس یادگاری ه هنری بگیرد، خیلی خوب میشد.. مثلن یکهو صدایم بزند و بگوید سیـــــب! و همین شود ماندگارترین شات برای من،، اما نشد،، مع الاسف! اطرافیانمان از دوربین و امثالهم فراری اند...

ب نقل از دوستی: نقطه چین در خواب بیند نقطه چین را شنیده اید؟!


*1 عنوان یعنی اینجا 

*2 پست، اصلاح شد!

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۲۴
فروردين
۹۳

یکی هم خوشش آمده

کلمات را دست بسته در خود حبس کند!


  • ۵ نظر
  • ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۲۷
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۲۲
فروردين
۹۳

                                                                               

حال ما خیلی خوب نیست؛ در و دیوار شهرمان بوی تعفن گرفته! البته ما یک جای خیلی خوب داریم،، آن هم یک اسم خاصی دارد بنام هیئت؛ من هروقت میخواهم ب آنجا بروم باید قبلش کلی دعا بخوانم تا پدرم راضی شود!

حال ما خیلی خوب نیست؛ اما یک چیزی خیلی خوشحالمان میکند؛ اینکه شما و مادرتان، اصلن کل خانواده تان را خیلی دوست داریم،، یاد شما ب ما آرامش هدیه میدهد؛ راستی! امروز هم ماشین عروس دیدم، مثل روزهای قبل! در تعطیلات نوروزی هم هیچ کس ب روی خودش نیاورد شاید ایام عزاداری ه مادرتان باشد؛ امروز هم بغضَ م را نگه داشتم، مثل روزهای قبل؛ نمی دانم چرا! شاید چون ب مادرتان قول داده بودم اشک نریزم، جایَش مثل علی آقای خلیلی غیرت نشان دهم؛

حال ما خیلی خوب نیست؛ راستش خیلی ها ب ما میخندند، حتی کلمات زشت و خشنِ شان را میچسبانند تنگ ما! چون ما، شما و مادرتان را خیلی دوست داریم؛ حال ما خوب نمیشود اگر شما هم از ما رو برگردانید،، حال ما خوب نمیشود!


  photo by mahjabin*

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۲۰
فروردين
۹۳

دیروز اینجا یک پستی گذاشتم از اوی غایبِ دوست داشتنی ام؛ یک پستی ک مدت ها قبل دوست داشتم برایَش بنویسم اما هربار نمیشد،، یعنی یک جورهایی نمیخواستم بشود،، دیروز ک برایش واژه ردیف میکردم دلم میلرزید، مدام احساس میکردم یک جای کار میلنگد، اما اهمیت ندادم وَ پست را ثبت کردم، نه در صفحه ی اول! آن را لینک دادم ب صفحه ی نچسبیده ب صفحه ی اول!!

امروز وقتی هشدار موبایلَم، سالگرد شهادت تو را، آسد آقا*1 ویبره میرفت، احساس کردم دلم برایت خیلی تنگ شده، یک سال پیش همچین روزی یکهو آمد وسط یادم؛ قول داده بودم مثل خودت مفید باشم، مثل خودت زیبا بنویسم، اما نمیدانم چه شد که قولم فراموش شد،، حالا یادم آمده که هیچ وقت پای قول هایی هم که ب خداجان دادم نماندم.. بعد فهمیدم چرا دیروز دلم میلرزید، چرا یک جای کار میلنگید!

امسال که راهی ه راهیان نور شدم، از دوکوهه با حاج احمد*2 عهد دوستی بستم، همانجا تو را هم یادم بود؛ برای حاجی از تو گفتم، گفتم یکسال پیش با هم دوست شدیم،، ب حاجی گفتم: امسال قول میدهم یادم باشد که تو حواست ب من هست _ب حاجی میگفتم_ گفتم یادم باشد که میبینی ام، و من دوست ندارم دوستم ببیند دل مشغولی هایم کوچک اند، دوست دارم دوستم ب من افتخار کند. بعد آمدم اینجا آن پست را برداشتم، همان که یک جای کارش میلنگید!

دیشب در خانه ی زهرا، همان که سردرَش نوشته _خط تیره_ دیدم که زهرا اینطور گفته است: "در پس ذهنش می داند صاحبی دارد که گمش کرده. که دلش میخواهد شب ها بنشیند درد های کوچک دلش را سر ببرد برای دردهای بزرگ دل او" ،، انگار خودِ حرف های نگفته ی من بود، مثل همه ی حرف های نگفته ی دیگر که شب ها توی ذهنم انفجار ب پا میکند، خواب از چشمانم میگیرد، جایش اشک مینشیند،، 

آسد آقا! کمکم کن، کمکم کن که من هم بنویسم، مفید بنویسم! مثل تو، مثل چمران،، مثل همه ی آن هایی که راه بلدند، کمکم کن،،


ز.ن:

*1: امروز سالگرد شهادت سید اهل قلم

_ شهید مرتضی آوینی

است. +

*2: حاج احمد همان جاوید الاثری ست

که توسط نیروهای اسرائیلی ربوده شد.

_حاج احمد متوسلیان_  +

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۱۹
فروردين
۹۳

،،،

،،

ک،،

ک مانده بودم ب زیر آوار زلزله ی نه چندان اخیری ک در جانم افتاده بود،،

ب یاری پرچم سبز اهل بیت، روزنه ی وصل را یافتم و راهی از درون ویران، ب بیرونِ بیکران، ب نهایتِ مطلق، پیدا کردم،،

اکنون مصالح توکل و امید را ب مدد گرفتم تا دیواره های ایمان دلم را محکم کنم؛ غبار سکوت نیز، خانه را خاموش و آرام کرده است، ک ان شاء الله ب برکت ذکر "یازهراس" بادی میوزد و اشکی میریزد و این خانه شسته میشود ..


photo by mahjabin*

ز.ن:

وقت هایی ک آزرده خاطر میشوم

خیلی دوست دارم سکوت کنم

اما،،

  • ۸ نظر
  • ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۱۰
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۰۹
فروردين
۹۳


اگر دو راه بیشتر نباشد ،

یا حنجره ای که به غیرت باز شود و یا سکوتی که در منجلاب غرق شود،

ما کدام خواهیم بود؟

علی خلیلی یا ...؟

* از وتر


  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۰۶
فروردين
۹۳

میدونم روسیام

من اگـــه بی وفام

ولی عـشــقــم ایـنـه

عـــــاشــقِ ایـن آقــــام..



  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۰۶
فروردين
۹۳
ما همان نسل جوانی هستیم، ک حضرت جبرئیل امین، میان گریه های شبانه روزی ات، از ما اینطور برایت میگفت: "در آینده ی دور، بچه های تو، شیعیان علی بن ابیطالب، هستند و به تو عشق می ورزند"

photo by mahjabin*

ببینید: +
بفرمائید روضه، گوارای وجودتان{التماس دعا}: +، +

  • ۶ نظر
  • ۰۶ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۰۰
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۰۶
فروردين
۹۳

بخوانید: +
باز هم بخوانید: +

حسادت میکنم وقتی میبینم هم سن هستیم: +


دو نقطه:
آقا! من شرمنده م..
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۲۹
اسفند
۹۲

میگن عید ه!

ولی من اصلن حالم خوب نیست ..


پیک: تی وی نصر

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ