،، یاد/دآشتــ هـآے گـُم شـלه/

_بسم رب مهربانی ها_

تخیل بال پرواز است؛ وحی و الهام هم مےتوانند رحمانے باشد و هم شیطانے؛ خیال هم مےتواند مثل کبوترهاے سفید در آسمان آبے حریت پرواز کند، و هم مےتواند مثل خفاشے سیاه از سقف مغازه تاریک نفس اماره وارونه آویزان شود.

» سید اهل قلم، شهید آوینی

۰۷
اسفند
۹۲

ای قلبِ آشفته؛ آرام، آرام، آرام!

این، تنها قفسِ سینه نیست ک برای تو تنگ است،

تو، در سراسر جهانی چنین ستمگر و بی ایمان، احساس فشردگی، کوبیدگی، دردمندی، نفس تنگی و خفگی خواهی کرد.

در سراسر جهانی چنین ستمگر، چنین بی ایمان.

اما، این قفس، اگر تنگ است و تاریک، درد آفرین و درد بخش...

لااقل خانه ی توست

لااقل، ملکِ توست

لااقل آشنای تو، رفیقِ تو، همسایه ی تو، هم صدا، همسفر، هم سخن، هم پیاله، هم درد و هم آرزوی توست.

اینجا بمان، بنال، بسوز، بمیر...

اما هرگز نگو: شاید آنجا آسوده تر باشم، آرام تر، آزاد تر، بی دغدغه تر، خوشبخت تر، راضی تر...

تو اینجا، در نزدیک ترین فاصله با آسودگی، آرامی، آزادی، خوشبختی و شادمانی جای داری؛ در نزدیک ترین فاصله...

ای قلب! آنچه را ک دیگران تجربه کرده اند تجربه مکن

مگر آنکه خالیِ خالیِ خالی باشی...


» نادر ابراهیمی/ آتش بدون دود/ جلد شش

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۱۷
بهمن
۹۲

 

 

 

در این آشفته بازار احوالات

دلکم،

بِ مشبک های ضریحت

چ محتاج است،،



 

 

 

photo by mahjabin *

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۰۹
بهمن
۹۲

امروز بعد از مدت هااا،قیافه مان خیلی شیک، این فرمی شد (هیع :D)  دقیقن هم همین شکلی (هیع :D)

و بِ عبارتی هر 32 دندانم از چهره ی ناهنجارم زد بیرون !

آخه در طول تاریخ، برای اولین بار، یک درس بسیار شیرین رو افتادم،،

بسیار هم زیبا و شکیل و با نمره ی ناپلئونی ه 9/تمام !!

از این اتفاق مسرت بخش تر هم هست آیا؟!! نه والاع، داریم؟

.
.

هیچی دیگه، جانم بگوید کِ یک حس عجیبی داشتم کِ تاکنون در لیست تجربیات ما نبود..

حالا من ه ترم آخری، چطوری زبان عمومی و تخصصی را باهم بگذرانم؟! آیا این صحیح است؟! معدلمان از 19.25 با کله به کف سقوط کرد و رسما" آسفالت شدیم.. حالا معدلمان چند شده است بماند در صفحه ی خاطرات، تحت عنوان یادگاری :دی

امضا : _مه جبین_

1392.11.9

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۰۴
بهمن
۹۲

دختر خسته را اگر لا ب لای گل های فرشِ خانه، وقتیکه نگاهش پهنِ زمین می شود، و حجم سکوت را بِ دوش می کشد؛ نشود پیدا کرد! حتمن پشت شیشه ی بخار گرفته ی اتوبوس، با کلی مجهولات منتهی شده بِ بغض های وا نشده، میشود پیدا کرد،،

آنوقت کاری بِ کارش نداشته باشید؛ برایَش چرا و اگر و اما نیاورید؛ حتی دست های محبتِ تان را، روی شانه های نمورَش نگذارید؛ دخترک نصیحت دوست ندارد، وَ از سنگینی ه حجم ه ترحم رنج می برد؛ بگذارید راحت و با صدای بلند آه بکشد؛ دیریست چشمه ی اشکش خشکیده،،

زمان کِ بگذرد خوب می شود،، خیلی خوب می شود،،


» عنوان: امشب می خواهم سری بِ خود بزنم،

تا تو را ببینم ،،
_علی اکبر بقائی_
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۰۴
بهمن
۹۲

سلام؛

سلام بِ تو،

 و بِ همه ی جمعه های تب دارِ چشم بِ راه،،


  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۳۰
دی
۹۲

وَ خداوند، پاییز و زمستان را برای گل های نرگس آفرید؛

آفرید تا ما نرگس داشته باشیم،،


photo by mahjabin*


از وقتی گل های نرگسِ مراسمِ جشن میلادِ جَدِتان، بِ دستم رسید؛

تا الان کِ تمامِ لحظه های دلتنگی تو را، با استشمامَ ش پر میکنم؛

خیلی خوشحالَم،،

خوشحالم کِ در این آشفته بازارِ احوالات

گل های نرگس را راهی ه دل و جانم کردی

تا من هم شریکِ آرامشی باشم از جنس عطرِ یادِ تو،، 

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۳۰
دی
۹۲



خوشبختی گاهی بِ چشیدن ِ یک لبخند است،،


چشم هایَش را می بست تا چین چینِ دست های ظریف محمد امین کِ خیلی لحظه ای از جلوی خیالَش عبور میکرد را ببیند؛ و من میدیدم کِ غنچه ی لبخندی چهره ی معصومَش را زیباتر میکرد؛ همین کافی بود از عمقِ لذتَش،،

حالا محمد امین یک ساله است و او چرخش حلقه ی خوشبختی را دور خودش میبیند؛ چقدر حالَش خوب است،،


عشق یعنی همین؛ همین کِ حالت خوب باشد،،


» تصویر نوشت: خوشبختی ه لحظه ای من :)

  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۱۹
دی
۹۲



سکوت خوبه؛ سکوت خیلی خوبه،،




  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۱۱
دی
۹۲


بعضی از حال و هوا های دلت را می خواهی بگویی، اما نمی توانی،، یعنی میتوانی اما نمی گذارد کِ بگویی،، یک موجودی مثل بغض، کِ خیلی هم زنده ست!، نشسته است همین جا، در راه گلو،، بعد، تو عین گداها میخواهی گدایی کنی اما این بغض هی میرود بالا میآید پایین، نمی گذارد، نه نمی گذارد .. آخرش هم یک دامن دانه ی اشک، می ماند روی دستِ دلت ..

من چ جوری زاااار بزنم هشتمین امام،، مهربان امام،، چ جوری؟! آخر جوابِ دلم را چ بدهم ثامنِ ضامن؟! این همه دوری، کی بِ مقصد میرسد دلم؟! کی؟!


» از خیلی قبل تر ها: +
» خیلی قدیمی، اما خیلی با دلم بازی میکنه: +
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ
۰۳
دی
۹۲

اشک رازیست،

     لبخند رازیست،

          عشق رازیست،،

                      اشک آن شب، لبخندِ عشقم بود،،

قصه نیستم کِ بگویی،، نغمه نیستم کِ بخوانی،، صدا نیستم کِ بشنوی،،

یا چیزی چنان کِ ببینی،، یا چیزی چنان کِ بدانی،،

من دردِ مشترکم،،

           مرا فریاد کن،، {+}

*عنوان: محسن چاووشی

» متن: _ احمد شاملو _

  • ۰۳ دی ۹۲ ، ۲۰:۳۵
  • مـَـ ه جَـبـیـטּ